جدول جو
جدول جو

معنی قرم قروش - جستجوی لغت در جدول جو

قرم قروش
گرداندن چوب یا شلاق به دور خود برای ضربه زدن، تندر، رعد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قره قروت
تصویر قره قروت
مادۀ خوراکی ترش مزه که از جوشاندۀ غلیظ شدۀ آب ماست تهیه می شود، کشک سیاه، ترف، پینو، پینوک، رخبین، ریخبین، لیولنگ، ترپک، هبولنگ، هلباک
فرهنگ فارسی عمید
(فَ)
فروشندۀ چرم. چرم فروشنده. صرّام. آنکس که فروختن چرم پیشه دارد. کسی که چرم فروشی پیشۀ اوست. رجوع به چرم فروشی شود
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ قُ یُ)
دهی از دهستان سکمن آباد بخش حومه شهرستان خوی واقع در 45500 گزی شمال باختری خوی و 4000 گزی باختر شوسۀ سیه چشمه به خوی. موقع جغرافیایی آن سینۀ کوه، سردسیر سالم است. سکنۀ آن 433 تن. آب آن از چشمه و آق چای و محصول آن غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. در دو محل به فاصله هزار گز به نام قره قوش بالا و پایین مشهور است. سکنۀ قره قوش پایین 381 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
صورتی از قمل قریش و آن حب صنوبر صغار است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قمل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قضم قریش
تصویر قضم قریش
سنابر (صنوبر) تراز از گیاهان صنوبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قره قروت
تصویر قره قروت
بنگرید به قراقروت قراقروت
فرهنگ لغت هوشیار
((قَ رَ قُ))
یکی از انواع لبنیات به رنگ سیاه و بامزه بسیار ترش که از دوغ به دست می آید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قره قروت
تصویر قره قروت
ترف
فرهنگ واژه فارسی سره
تندر، رعد
فرهنگ گویش مازندرانی
با قرقره، کوکر شکم سفید، پرنده ی خشکی زی، قوزک پا، زانوی پا
فرهنگ گویش مازندرانی